تاریخچه شهر امیدیه ، آغاجاری ، میانکوه و حومه

این وبلاگ به منظور جمع آوری اطلاعات پیرامون تاریخ شهر امیدیه و حومه میباشد

تاریخچه شهر امیدیه ، آغاجاری ، میانکوه و حومه

این وبلاگ به منظور جمع آوری اطلاعات پیرامون تاریخ شهر امیدیه و حومه میباشد

چگونگی ارسال عکس ها و خاطرات

با سلام خدمت همه همشهریان عزیز در مناطق امیدیه - آغاجاری و حومه   

با توجه به اینکه در نظر است تاریخچه مناطق فوق مکتوب و نوشته شود از همه علاقه مندان دعوت می شود که کلیه اطلاعات خود را پیرامون موضوعاتی که در این وبلاگ می آید به همراه عکس و یا هرگونه سندی که به روشن شدن تاریخچه مناطق کمک کند برای ناشر این وبلاگ یا به  

ایمیهای mohsen.karimy@hotmail.com ارسال نمایید . با تشکر از همکاری شما  

ضمناً مطالب ارائه شده شما در صورت تمایلتان به نام خود شما و در غیر اینصورت به صورت ناشناس در این وبلاگ قرار می گیرد. 

محسن کریمی 

09370222037


خاطرات نورالله

خاطرات نورالله ایران پور متولد ۱۳۳۷ 

 

او در حال حاظر ساکن شهر مبارکه در استان اصفهان است و صاحب دو فرزند می باشد. هنگامی که در مبارکه به ملاقات او رفتم دیگرازآن نوری پر شر وشور دهه های چهل وپنجاه خبری نبود ،گذر عمر ومشکلات زندگی کاملا در چهره اش پیدا بود اما در چشمانش که خیره شدم هنوزتا حدودی می شد آن شیطنت دوران نوجوانی را دید.

از خاطرات آن زمان از او می پرسم ،با لبخندی معنی دار می گوید،سالهای زیادی از آن دوران می گذرد و بسیاری از خاطرات آن زمان را فراموش کرده ام ،با این حال وقتی از امیدیه و دوران مدرسه و دوستانش صحبت می شود آرام آرام شروع به صحبت می کند.

نورالله در یک خانواده پر اولاد متولد شد و به گفته خودش تحصیلات ابتدایی رادر نه سال به پایان برد،تقریباَ هر دو سال یک کلاس،. ازمیان معلمان دوره ابتدایی آقای امیری را بخوبی به یاد می آورد زیرا این معلم در دوره راهنمایی هم دبیر  ریاضی اوبود، همچنین به واسطه شیطنت هایش در کلاسهای آقای امیری چندین بار از دست او کتک خورده بود.

نورالله در سال ۱۳۴۳ در کلاس اول دبستان ابن سینا به مدیریت مرحوم امیرصیادی و معاونت مرحوم خلفی تحصیلات خود را آغاز کرد.ازدیگرمعلمان دوران ابتدایی خانم ستایش راهم به خاطردارد که درکلاس پنجم ابتدایی معلم وی بود.ازاومیخواهم

 جالبترین خاطراتی را که از آن دوران به یاد دارد برایم توضیح دهد واوازماجرای یه لنگه کفش شروع می کند.

لنگه کفش

ماجرا از آنجا آغاز شد که یک روزدرکوچه همراه دیگربچه ها مشغول بازی فوتبال شدم وچون موقع بازی کفشهایم را از پایم درمی آوردم بعد از بازی متوجه شدم که یکی ازکفشهایم گم شده و

ادامه مطلب ...